روزگار عاشقی
"روزگار عاشقی"
"Le temps d'amour"
چه خوب بود ،
روزگار خیرگی
خیرگی از برق عشق
در تیرگی!
روزگار پرشدن
از بوی عشق
از هوای تازگی
روزگار بی خود شدن
ذره شدن،ذوب شدن
سبک شدن ،رهاشدن
محو شدن......
هزارساله شدن
به اسمان رسیدن
هیچ ندیدن جز عشق
چه شد اما
که دیدمت به ناگهان
چه شد که با خود امدم
به سوی تو از اسمان
چه شد که دیدمت،به چشم!
چه شد که باختم عشق را
به تو،به من!
من که خویش باخته بودم
به عشق
کاش با خود نمی شدم
کاش "نورا" نمی شدم
میان این همه سایه
تنها نمی شدم
سهیلا نجم