کیستی تو؟
کیستی تو؟
که چنین، می خوانیم
به نام!
کیستی تو؟
که صدا می کنی مرا
به عشق!
از کدام پنجره می خوانیم
به خویش؟
ازکدام سو صدا می کنی مرا؟
کیستی تو؟
که چنین هستی و نیستی !
نمی یابمت،به چشم
می شنوم ،اما،
ندای گرم تو در خویش
آغاز هر پاییز!
کیستی تو ؟
که صدا می کنی مرا
سر هر پاییز!
چگونه بیابمت؟
ای صدای عاشق!
کجاست خانه تو؟
به کدام در بکوبم؟
به کدام پنجره؟
به کدام سو ؟
کیستی تو ؟
که چنین نیستی و
هستی در من....
نکند خود پاییزی تو!
سهیلا نجم