هنر نقالی با اعتقادات و باورهای مردم سر و کار دارد - بررسی وضعیت نقالی در گفت و گو با شفقنا
چطور می توانیم یک تعریف کلی از هنر نقالی داشته باشیم؟ یا نقالی از چه ویژگی هایی برخوردار است؟
در ایران و به طور کلی مشرق زمین شکل اجرای نمایش، سنتی و روایتی بوده که همان نقالی است. نقال از نظر لغوی از ریشه عربی نقل به معنای انتقال دادن است البته قصه گویی به عنوان یک عمل ارتباطی و انتقال داستان به مخاطب از طریق روایت است؛ که خود واژه نقالی خاص زبان فارسی و به معنای قصه گویی است. اما خود نقالی یک رویدادی ایست که نقال در قالب داستان، برای تماشاگران به منظور سرگرم کردن و ثاثیر گذاشتن، تعریف می کند.
البته هیچ روایتی بدون محتوای آموزشی نیست اما آموزش محور اصلی نقالی قرار نمی گیرد و جنبه های آموزشی نقالی، بازتاب منطقی اندیشه های فلسفی و اخلاقی زمانه، در اثر است. این در حالی ایست که کسی به این هنر نگاه علمی نداشته و من برای اولین بار تقسیم بندی براساس جنبه های مختلف داشته ام که یکی از این جنبه ها، مضامین نقالی هستند که به نقالی حماسی و مذهبی تقسیم می شوند.
وضعیت نقالی در قبل و بعد اسلام با چه تحولاتی روبرو شد؟
به نظر میرسد که نقالی پیش از اسلام در ایران بیشتر با عنوان خنیاگری و قوالی تعبیر میشده؛ البته قوالی نوعی نقالی آوازی ایست که این هنر را میتوان در روایتهای پیش از اسلام نیز جستجو کرد. بعد از ورود اسلام به ایران قوالی نیز تحت تاثیر قرار گرفت و این عامل سبب شد که موسیقی از این هنر حذف شد و تکیه هنرمندان بر بازیگری و نقل داستان شود؛ و قوالی به یک نمایش کاملا انفرادی تبدیل شد و با نام نقالی به حیات جدید خود ادامه داد. البته بعد از اسلام هم ایرانیان که دارای ریشههای عمیق فرهنگی و هنری بودند، در موقعیت جدید و با سرنوشت تاریخی تازه خود پیوند خوردند و ثمرههای جدیدی را به بار آوردند که نمونههای اصیلی را هم به جهان ارایه کردند. هم چنین عزاداری بر مرگ سیاوش قهرمان اسطوره ای، بعد از اسلام جای خود را به تعزیه بر شهادت امام حسین (ع) داده است. در واقع یادآوری سنت شهادت و سوگواری برای سیاوش پس از اسلام در عزاداری شهید مظلوم، تازهای به کار گرفته میشود و آیین سوگواری، گسترش پیدا میکند که قوالی و سرود خوانی به نوحه خوانی تبدیل می شود البته تعزیه ثمره بعدی این هنرها است. بسیاری از بخشهای زندگی افسانهای سیاوش با حیات واقعی امام حسین(ع) منطبق است در مراسمهای عزاداری به یاد شهادت امام حسین (ع) سینه زنها در خیابان راه میافتند و بر شهادت او عزاداری میکنند و چه در نمایش تعزیه جلوههای شنیداری و دیداری این دستههای عزاداری است.
نقالی در اسلام تا چه اندازه براساس گذر زمان دچار تحول شده است ؟
در شرق نقالی یک هنر مادراست؛ در ادوار مختلف تاریخ بهویژه قرن یازدهم میلادی حاکمانی که پیروان اسلام بودند علاقه ای به اجرای شاهنامه توسط نقالان نداشتند؛ پس از رسمیت یافتن مذهب تشیع این نقالی ها به مراسم های سخنوری تبدیل شد که مناظره دو نقال به شعر، براساس یک تم واحد است و این تم واحد هم مدح حضرت علی (ع) در ماه مبارک رمضان پس از افطار تا سحر انجام می گرفته است. آنچه بیش از هر نوع نقالی، در این زمان رواج پیدا کرده بود نوعی نقالی تبلیغی و مذهبی برای انتشار عقاید شیعیان و اهل تسنن میان مردم بود که مسلمانان به نقل قصههای خود در کوچه و بازار می پرداختند. این نوع نقالی تبلیغی را در مورد شیعیان مناقب خوانی و نقالان را مناقبخوان میگفتند. البته اغلب اهل سنت در رقابت با شیعیان در جواب به آنها در بازار بدون هیچ نوآوری به تقلید میپراختند که به نقالان آنها هم فضایل خوان می گفتند و فضایل ابوبکر و عمر را با شعر میخواندند و تصور میکردند که میتوانند به این صورت اثر تبلیغات آنها را ضعیف کنند. اما پیروان تشیع هم پس از آن که قدرت و رسمیتی پیدا کردند برای تمرکز بر نقالی مذهبی و اشاعه حماسههای قهرمانان خود و برای جلوگیری از تحریفات و پراکندگیها، با نقالی حماسی و تجسمگریها که نقالان حماسی به قصه های باستانی و قهرمانان آن میدادند، چندان توافق نداشتند.
آیا دوره صفویه دوره شکوه هنر نقالی است؟
شاه عباس بعد از اینکه به سلطنت رسید، مذهب تشیع را به رسمیت شناخت و در این دوره شاهنامه خوانی و قصه خوانی نه تنها به عنوان یک حرفه مطرح بوده بلکه پرداختن به این هنر به صورت خانوادگی نیز رواج داشته است. با تاسیس قهوه ها خانه ها که در آنها هم نقالی مذهبی و هم نقالی های حماسی اجرا می شد و رونق بسیاری داشتند در شکوفایی نقالی در این دوره داشته است؛ البته به واسطه توجه حاکمان این دوره به وقایع و حماسههای مذهبی و نفوذ آن بین مردم، انواع نقالی مذهبی رواج پیدا کرد؛. اما نقالی حماسی به ویژه نقل داستانهای شاهنامه که از گذشته مردم به شنیدن آن علاقه بسیاری داشتند و در اعماق جامعه ریشه دوانده بود که همگام با نقالی مذهبی حرکت میکرد و هم چنین در سلطنت شاه عباس پیوسته در اوج شکوفایی قرار داشت. اما قبل از شاه عباس، شاه اسماعیل صفوی از اولین کسانی بود که از هنر نقالی حمایت کرد و از آن به عنوان شیوهای برای مداحی اهل بیت (ع) نیز استفاده کرد.
وضعیت هنر نقالی امروز را چطور ارزیابی می کنید؟
در کشور هایی که هنوز باورهای آیینی رایج است، از لحاظ مفهومی، رابطه فکری و معنوی تماشاگر و راوی در سطح دیگری از داد و ستد قرار دارد و در کشورهایی که باورهای اجتماعی و ذهن تحلیلی جایگزین شده، روایت های آیینی اغلب مرده یا در حال مرگ است و نمایش روزمره اجتماعی و تحلیلی جای آن را گرفته است. به زور نگه داشتن روایت های حماسی و دینی در سرزمین هایی که حماسه و باورهای مذهبی در آنها مرده است، عملی نیست؛ همان قدر به زور برپا کردن نمایش ها و روایت های اجتماعی و تحلیلی تا زمانی که زمینه های اجتماعی آن (از جمله درک و نقد تحلیل در آنها) به وجود نیامده تصنعی است. بدترین شرایط، جامعه در حال تعلیق است.
برای اینکه نقالی مهجور نشود باید این هنر را با جامعه هماهنگ کرد، اگرچه ذات نقالی، زایندگی و انطباق با زمان است اما اولین کاری که باید کرد؛ شیوه های اجرایی انواع نقالی را می توان در میزانسهای مدرن و با شکل خلاقانه ای اجرا و حفظ کرد که بسیار راحتتر بتوانیم از این هنر بهره برداری کنیم. نقالی و تعزیه خود را با شرایط زمانی منطبق میکنند و تغییرات زیادی را میتوان در اثرات این حوزه داد، به طور مثال در زمان جنگ اگر تعزیه ای اجرا می شد قطعا متاثر از مضامین جنگ و شهدای دفاع مقدس بود و چون مسایل مربوط به جنگ با اعتقادات و باورهای مردم سروکار داشت تاثیر مستقیمی بر تعزیه میگذاشت و آزادگیها و جوانمردیهای شهدای جنگ با شهدای واقعه کربلا کاملا تطبیق داده میشد. اما حالا در میزانس مدرنی که هنرمندان امروز مشغول به کار هستند توقع دارم طراوات و ابداع در کار این جوانان دیده شود.
سخن آخر:
حمایت های مالی از قبیل تزریق های اقتصادی و پشتیبانی های فرهنگی، معرفی های تلویزیونی، رادیویی، جشنواره ای یا مطبوعاتی در حفظ شکل های موجود یا قدیمی و یا به وجود آوردن شکل های جدید بی تاثیر نیست، اما زایندگی خود این شکل ها و مناسب زمان شدن آنهاست که زنده نگهشان می دارد. این هنر دیرینه و اصیل نمی میرد اما شکل عوض خواهد کرد، همان طوری که تا به حال شکل عوض کرده است. بعضی شکل های قدیمی هنوز موجود هستند و در زمان طولانی تری از بین خواهند رفت، در حالی که تاثیر خود را در شکل های جدید بر جای گذاشته اند. اگرچه بعضی شکل های قدیمی دیگر در قلمرو مضامین خود زاینده نیستند که به صورت آیین و مذهب در آمده اند و از نظر زیبایی شناسی، مهارت و قدرت جای بقای بیشتری دارند؛ امیدوارم بعضی شکل های نقالی که در حال انقراض هستند، تا هنوز نشانه های از آنها وجود دارد به درستی پژوهش و ثبت شود هم چنین ما حداقل باید بدانیم که چه چیزی در حال از بین رفتن است.