
سرگذشت واقعی و روشنگرانه فلسطین، از زبان خودش، در روایتی کوتاه و ساده
نام من،فلسطین است.
پس ازجنگ جهانی دوم، پسر عمویم اسرائیل را که بی جا و مکان بود، پذیرا شدم، و نزد خویش اسکان دادم. اسراییل، اما، مرا ازخانه خودم، بیرون کرد و سرزمینم را ازمن گرفت.
به کمک دوستانش، مجهز به سلاح شد وگفت:هر گونه ادعایی بکنم، مرا می کشد. پسر عمو اسراییل! پس از 64 سال ...هنوز به آزار و کشتار فرزندانم ادامه می دهد....و روزی نیست که من از این ظلم آشکار، اشک نریزم... اما همه جهان دربرابر آن سکوت کرده اند... وهیچ کس ازمن دفاع نمی کند...! ولی به یاری خدا و قلب سرخ فرزندانم، هنوز ریشه های من در خاکم است... و پایداری می کنم. من هنوززنده ام و نفس می کشم.
نام من فلسطین است.
(امید که سودمند افتد)
سهیلا نجم